بچههای کزاز چه آنها که به دنیا نیامده رفتهاند و چه آنها که زیر مشعلها و دودکشها چشم باز کردهاند پیش از آنکه بزرگ شوند میفهمند که آلودگی هوا و زندگی در چندصدمتری صنایع بزرگ، با آدمها چه میکند.
به گزارش پارس، شیده لالمی در روزنامه شهروند نوشت: دو قدم مانده به جهنم، هوا سوخته است. آتش زبانه میکشد و به آسمان میرود و زیرِ آتشِ مشعلهایِ همیشه روشن، زیر پای دودکشهایی که از هر گوشهای پیدا است، آدمها روی زمینهای سوخته خانه ساختهاند. دوهزار و ٢٠٠نفر با نفسهای بریده روی زمینهای آلوده، ذرت و یونجه میکارند و زمینِ زیر پایشان و روزگارشان، سیاه مثل آبیِ آسمانی که هیچ پیدا نیست.
٢٠کیلومتری جاده اراک به شازند در همسایگی مشعلهایی که سر به آسمان دارند، زمینهای ٦٧٠ خانوار بوی مرگ میدهد، یونجه و ذرتشان هم.
از پالایشگاه شازند که بگذری سه مشعل بلند، آسمان را روشن کردهاند و زمین را سیاه. هوا برای نفس کشیدن سنگین است و در این بیهوایی آدمهای ساده روستا یک صبح دیگر را آغاز کردهاند؛ یک روز دیگر را زیر آسمانِ «کَزاز»؛ یکی از دهها روستای استان مرکزی که حالا دیگر سالها است، روزها و شبهایش در محاصره صنایع بزرگ میگذرد. مشعلهای گازی و دودکشهایی که مرگ در هوا میپراکنند از هر سو در کزاز پیدا است؛ «پالایشگاه نفت» و «نیروگاه حرارتی» از شمال شرق و «پتروشیمی شازند» از شمال. صنایعی که برای ساکنان این گوشه پرت برای روستاییان کزاز رونق نیاوردهاند، کسب و کار و حالِ خوش نیاوردهاند خاک و هوای آلوده، بچههای نارس، بچههای مرده، مادران مریض آوردهاند.
ادامه مطلب...